هی دستم به نوشتن بیاید و هی از نوشتن دست بکشم که چه؟

اصلا از چی باید بنویسم از کجا ؟از کی؟

بنویسم که زمستونهبنویسم که زمستونه و دشت پر گل سرخه

این ها را نوشتند مینویسند؟ تکراری است

بغضم را کجا ول بدهم؟اصلا به که بگویم 

اصلا چکار میشود کرد؟ اصلا چکار کنم

چکار کنم که مامان زل نزنه به گلای قالی و هی بره تو فکر

چیکار میکردم وقتی بعد درست کردن دندونم منشی قیمت رو گفت و چند لحظه وا رفتم که فهمید خودش هم.

چیکار کنم وقتی مامان گفت فلانی گوشتی که درست کرده بوده اینقدر کم بوده که برنج خالی میخورده بچش

چی کار کنم وقتی حمیده شات کمک هایی که واسه بچه ها میفرسته که با همون صد هزار تومن چقدر خوشحال میشن و چقدر به اون پول کم محتاج ان و میذاره و فقط بغض میکنم.

چیکار کنم وقتی میبینم تو مغازه خودم یا یکی یه چیزی برمیداریم و قیمتش رو که میبینیم منصرف میشیم

چیکار کنم وقتی دوستم گفت هفت ساله پالتو نخریده نمیتونه بخره

چیکار کنم وقتی می‌شنوم بچه از پدرش بارداره

چیکار کنم وقتی فلانی میگه پول ندارم دکتر نمیرم

 

چیکار کنم وقتی اینقدر زمستونه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها