دیروز ساعت ۹ونیم بود که از سرو صدای بچه های اتاق بیدار شدم دوستم با هیجان و سرو صدا میگفت هواپیما رو خودشون زدن

کمی غر غر کردم و پتو رو بیشتر روی سرم کشیدم و چشم بسته گفتم :بابا بذارید اطلاعات اون جعبه سیاه بیاد هنوز معلوم نیست

و خواستم بقیه خوابم رو برم که گفت: خود رئیس جمهور گفته. اینو که گفت نشستم سر جام فقط و گوشی رو برداشتم.

تو گروه ابجیامم فرستاده بودن خبرو ابجیم همینجورتو گروه صدا میزد طیب 

ولی من چند دقیقه کاملا شوکه شده بودم.

تو این سه روز داشتم تحلیلای دو طرفو میخوندم هم تحلیلای کسانی که میگفتند نقص فنی بوده هم کسانی که میگفتند حمله شده

هر دوتاشونم با دلیل و مدرک و فیلم بیان میکردنولی چیزی که دوست داشتم باشه نقص فنی بودهیچ جوره تو کتم نمیرفت که زده باشند 

هواپیما رو حاجی مگه میشه؟؟چه سهوی چه عمدی واقعا وحشتناکه.

دیروز واقعا بد بود یه روز بدبین روزهای بد 

و هر روز از روز دیگر بدتر .

هر روزمون بوی مرگ میده 

اون از کرمانهواپیمااتوبوسمعدنالانم که سیل سیستان بلوچستان

هرکدوم ازین اتفاقا خودش هرجند سال یه باره

ما همشو تو یه ماه دیدیم و هنوز زنده ایم

واقعا کاش میمردم

دیشب به بچه ها اتاق میگفتم شب دوست ندارم بخوابم

صبح دوست ندارم بیدار شم 

هر صبح یه خبر بد.

دیگه این روزا نه فوتبال برام مهمه نه درس نه پایان نامه دیگه از کسی خوشم میاد نه از کسی بدم میاد

کاش تموم شه این روزای به غایت سرد

 

 


مشخصات

آخرین جستجو ها